عدل الهى و كاستى‏ها و نارسائى‏ها

پدیدآورجعفر سبحانی

نشریهمکتب اسلام

شماره نشریه7

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 2058 بازدید
عدل الهى و كاستى‏ها و نارسائى‏ها

جعفر سبحانى

موضوع كاستى‏ها و نارسائى‏ها در كتابهاى عقايد در مراحل مختلف مطرح گرديده و احيانا تصور شده كه بلاها و گرفتاريها با چهاراصل مسلم در تضاد است:
1 - توحيد در خالقيت.
2 - نظام احسن.
3 - حكمت‏خداوند.
4 - عدل الهى.
و ما در اين‏جا اين موضوع را فقط از ديدگاه چهارم بررسى‏مى‏كنيم، تا روشن شود اين نوع كاستى‏ها با عدل الهى كوچكترين‏تضادى ندارد، پرسشهائى كه در اين مورد وجود دارد، به سه صورت‏مطرح مى‏شود:
1 - اگر خدا عادل است، چرا حوادثى رخ مى‏دهد كه همگى زيان‏بار وضررخيز است؟
2 - اگر خدا عادل است، چرا انسانها را با شايستگيهاى متفاوت‏آفريده است؟
3 - اگر او عادل است، چرا فقر و بدبختى دامن گروهى را گرفته‏است؟
در اين‏جا پاسخ اجمالى وجود دارد كه براى اهل ايمان كافى است وآن اين كه هرگاه با دلائل قطعى عدل الهى ثابت‏شد، طبعا ناآگاهى‏ما از مصالح اين رويدادها بر عدل الهى خدشه‏اى وارد نمى‏سازدزيرا چه‏بسا در اين موارد مصالحى باشد كه ما از آن ناآگاهيم.
ولى براى كسانى كه هنوز به عدل الهى از ديده شك و ترديدمى‏نگرند، بايد پاسخ ديگرى داد. اينك ما هر سه پرسش را مطرح وبه تحليل آنها مى‏پردازيم:

1 - درباره بلاها و مصيبت‏ها

داورى قاطع درباره بلاها و گرفتاريها مانند سيلها و زلزله‏ها وآفت‏ها در گرو آگاهى ما از وضع عمومى جهان است‏يعنى بدانيم كه‏اين پديده‏ها كوچكترين سودى در پهنه زندگى بشر ندارد، و ناگفته‏پيداست كه چنين علم محيط براى انسان عادى دست نمى‏دهد.
غالبا افراد به اين نوع پديده‏ها از نقطه‏نظر مصالح خود وهم‏ميهنان خود مى‏نگرند وقتى آنها را برخلاف مصالح خود تشخيص‏دادند، با خود مى‏گويند: اين نوع بلاها و گرفتاريها با عدل الهى‏سازگار نيست ولى چه‏بسا اين نوع پديده‏ها زيان‏بار نباشد، بلكه‏نسبت‏به گروهى مايه حيات باشد. خصوصا اگر مقياس را مطلق انسان‏چه در گذشته و چه در حال و چه در آينده، بدانيم.
ما در اين‏جا براى تقريب مطلب، به مثالى اكتفاء مى‏ورزيم:
طوفانى در شعاع چند كيلومترى پديد مى‏آيد و شاخه‏هاى برخى ازدرختها را شكسته و برخى را نيز از بن مى‏افكند، از ديده يك‏كشاورز و صاحبان باغ بلا است، اما چه‏بسا، اين طوفان معلول وزش‏باد مفيد و سودمند است كه قطعات ابر را از سواحل دريا همراه‏داشته است و به سرزمين آماده رسانيده است.
بشر در ارزيابى پديده‏ها دچار يك خودبينى خاصى است و هرپديده‏اى را از دريچه سود خويش مى‏نگرد، درحالى كه بايد هرپديده را با نظام كل جهان سنجيد آنگاه درباره آن داورى كرد.
«جزئى نگرى‏» و «خود محورى‏» سبب مى‏شود كه جزئى از جهان كه‏در مقايسه با مجموع «صنع احسن‏» است، نازبا جلوه مى‏كند.
درحالى كه اگر به مجموع مى‏نگريست، سپس داورى مى‏كرد، چه‏بسا آن‏را موزون و زيبا تلقى مى‏كرد، قرآن مجيد مى‏فرمايد: (الذى احسن‏كل شى خلقه...) (1) .
«او همان كسى است كه هرچه را آفريد، نيكو آفريد».
تصديق به مضمون اين آيه در گرو «جمع بينى‏» است نه‏«خودبينى‏».

آثار تربيتى بلاها

گذشته از اين، از آثار تربيتى بلاها نبايد در غفلت‏بود و ازآثار ثمربخش مصائب نبايد ديده پوشيد، اين نوع بلاها مايه توجه‏انسان به جهان غيب و سبب وارستگى اوست، زندگى شيرين و لذيذمايه غفلت و خواب‏آور است. آنگاه كه نظام آن بهم خورد، پرده‏هاى‏ضخيم غفلت دريده مى‏شود و انسان ناخودآگاه به جهان غيب متوجه‏مى‏شود.
در حقيقت اين نوع گرفتاريها ترمزى است كه بشر را از خواب غفلت‏بيدار كرده و او را به معنويت و اخلاق سوق مى‏دهد، قرآن مجيد به‏اين نكته چنين اشاره مى‏كند: (و ما ارسلناك فى قريه من نبى الااخذنا اهلها بالباءساء و الضراء لعلهم يضرعون) (2) .
«هيچ پيامبرى را در هيچ دهكده و شهرى نفرستاديم مگر آن كه‏مردم آنها را به شدت و سختى دچار نموديم تا شايد(متنبه شده) وبه ما متوجه شوند». (و لقد اخذنا ال فرعون بالسنين و نقص من‏الثمرات لعلهم يذكرون) (3) .
«قوم فرعون را به خشكسالى و كمى ميوه دچار نموديم تا شايدمتذكر گردند». قرآن فلسفه گرفتاريهاى آنان را با جمله‏هاى:
(لعلهم يضرعون) و يا (لعلهم يذكرون) بيان مى‏نمايد.
در حقيقت اين نوع گرفتاريها كه مايه ناخوشايندى انسان است،چه‏بسا ممكن است در آن خير كثيرى باشد كه آگاه نيست چنان كه‏مى‏فرمايد: (فعسى ان تكرهوا شيئا و يجعل الله فيه خيرا كثيرا) (4) .
«چه‏بسا چيزى را خوش نشماريد ولى خدا در آن خيرى فزونى قراربدهد». اين بلاها و گفتاريهاى دردناك، تازيانه بيدارى است وسرانجام خوبى دارد. در قرآن واژه‏اى به نام «استدراج‏» وجوددارد كه مقصود از واژه نخست، انسان غافل و گنهكارى است كه‏پيوسته در نعمت‏بوده و هيچ‏گونه گزندى در زندگى به او نمى‏رسد واو مى‏پندارد كه يك چنين رفاه متسمر به سود اوست، درحالى كه يك‏چنين شرايط، مايه خسران و زيانكارى مى‏باشد، زيرا چنين فردى‏هيچ‏گاه از خواب غفلت‏بيدار نشده و به آغوش حق باز نمى‏گردد.
درحالى كه اگر فرد مؤمن در مسير زندگى دچار ابتلا گردد، و باحوادث تلخ روبه‏رو شود، اين حالتها براى او كاملا سازنده بوده،غبار غفلت را از روح و روان او پاك مى‏سازد، قرآن مى‏فرمايد:
(والذين كذبوا بآياتنا سنستدرجهم من حيث لا يعلمون و املى لهم‏ان كيدى متين) (5) .
«آنها كه آيات ما را تكذيب كرده‏اند، به‏تدريج‏به نحوى كه نمى‏دانند گرفتار مجازاتشان مى‏نمائيم و به‏آنها مهلت مى‏دهيم(تا مجازاتشان دردناكتر باشد) زيرا طرح ونقشه من قوى و حساب‏شده است‏». در آيه ديگر مى‏فرمايد:
(فذرنى و من يكذب بهذا الحديث‏سنستدرجهم من حيث لا يعلمون) (6) .
«اكنون مرا با آنها كه اين سخن را تكذيب مى‏كنند، واگذار ماآنان را از آنجا كه نمى‏دانند، به تدريج‏به سوى عذاب پيش‏مى‏بريم‏».

بخشى از نارسائى‏ها معلول كوتاهى است

در اينجا نكته سومى هست و آن اين كه متوجه ساختن همه بلاها ومصائب به جهان غيب، دور از واقع‏بينى است زيرا بخشى از اين‏نارسائى‏ها معلول كوتاهى خود انسان است، چه‏بسا او مى‏تواند بخشى‏از اين گرفتاريها را كاهش دهد، او مى‏تواند با هوش خدادادى اززيانهاى آنها بكاهد، بلكه از آنها به سود خود بهره بگيرد.
ساختن خانه‏هاى ضد زلزله در مراكز زلزله‏خيز، و احداث سدهاى‏استوار در مسيلها، بخشى از زيانهاى ناشى از اين دو حادثه‏طبيعى را جلوگيرى مى‏كند. و چه‏بسا انسان از آن به سود خود بهره‏مى‏گيرد. امروزه ساختن سدها در برابر سيلابها مايه رونق بيشترحيات بشر گرديده، بلكه از اهرمهاى لازم حيات به شمار مى‏رود.

2- درباره اختلاف استعدادى

شكى نيست كه افراد انسان با استعدادهاى گوناگونى آفريده شده‏اند ولى اين تفاوتها، ارتباطى به ظلم ندارد زيرا ايرادكنندگان‏از يك اصل اساسى غفلت كرده‏اند و آن اين كه اختلاف در ذوق و هوش‏مايه بقاء زندگى دسته‏جمعى است اگر همه افراد از نظر ذوق واستعداد يكنواخت‏بودند، رشته زندگى اجتماعى از هم مى‏گسست زيرااختلاف ذوق‏ها سبب مى‏شود افراد جامعه، به صورت فردى درآيند، هرعضوى از او پاسخ‏گوى بخشى از نيازهاى اوست. روانشناسان‏مى‏گويند: تمام افراد بشر با شايستگيهاى ويژه آفريده شده‏اند،آنچه مهم است، اين است كه شخص ذوق خود را دربايد و بداند كه‏عقربه استعداد او به چه سمتى متوجه است.
در جهان فرد سالمى را پيدا نمى‏كنيم كه براى هيچ كارى شايستگى‏نداشته باشد، اين ما هستيم كه برخى از كارها را پر اهميت وبرخى ديگر را بى‏اهميت جلوه مى‏دهيم. در نظام اجتماعى وجوداستدادهاى مختلف لازم و ضرورى است و اگر همه افراد از نظر هوش‏و درك يكسان باشند، چرخ زندگى از گردش افتاده و سرانجام زندگى‏جمعى مى‏پاشد.
در روايت است امير مومنان على(ع) فرمود:
«لا يزال الناس بخير ما تقاوتوا و اذا استووا هلكوا» (7) .
«تا مردم باهم متفاوتند در خير و رفاه‏اند ولى هنگامى كه‏يكسان شوند، زندگى آنان مى‏پاشد».

3 - درباره فقر و نارسائى

خداى دادگر سفره نعمتى را به نام طبيعت گسترانيده و روزى همه‏افراد را در آن پديد آورده است چيزى كه هست، بايد فرد از طريق‏فعاليت و كار بر روزى خدادادى دست‏يابد.
البته نوع فعاليت نسبت‏به مرحله عمر متفاوت است فعاليت كودك‏شيرخوار، مكيدن پستان و تلاش جوان نيرومند، كار و سخت‏كوشى است.
بنابراين فقر و بدبختى معلول تقسيم الهى نيست، بلكه نتيجه‏نظام ظالمانه اجتماعى است كه گروهى از پرخورى نج‏ببرند وگروهى ديگر از گرسنگى، اگر در جهان نظام عادلانه حاكم بود، همه‏زندگى آبرومندى برخوردار بودند. آمارها گواهى مى‏دهند در فصلى‏ميليون‏ها بشر در شرق آسيا و آفريقا از گرسنگى جان مى‏سپارند ودر همان فصل دولتهاى سرمايه‏دارى به خاطر حفظ قيمت گندم، مقدارزيادى از آن را به دريا مى‏ريزند.

پى‏نوشتها:

1 سجده:7.
2 اعراف: 94.
3 اعراف: 20.
4 نساء:19.
5 اعراف: 182 -183.
6 قلم: 44.
7 امالى صدوق، چاپ سنگى، ص‏267.

مقالات مشابه

عدل الهی و کارکردهای اجتماعی و فردی آن

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهجعفر عباسی

عدل خدا در قرآن

نام نشریهدرس‌هایی از مکتب اسلام

نام نویسندهجعفر سبحانی